دست در حلقه ی آن زلف دو تا نتوان کرد
دست در حلقه ی آن زلف دو تا نتوان کرد
تکیه بر عهد توُ باد صبا نتوان کرد
من چه گویم که تو را نازکیِ طبع لطیف،تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد
غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد
به جز ابروی تو محراب دل حافظ نیست
طاعت غیر تو در مذهب ما نتوان کرد
دست در حلقه ی آن زلف دو تا نتوان کرد
تکیه بر عهد تو با باد صبا نتوان کرد
چهره ات را به مثل ماه فلک نتوان گفت
نسبت یار به هر بی سرُ پا نتوان کرد
غیرتم کُشت غیرتم کُشت
غیرتم کُشت که محبوب جهانی لیٰکن
غیرتم کُشت غیرتم کُشت
غیرتم کُشت که محبوب جهانی لیٰکن
روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد
روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد
مشکل عشق مشکل عشق
مشکل عشق نه در حوصله ی دانش ماست
مشکل عشق مشکل عشق
مشکل عشق نه در حوصله ی دانش ماست
حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد
روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد
دست در حلقه ی آن زلف دو تا نتوان کرد
تکیه بر عهد توُ باد صبا نتوان کرد
به جز ابروی تو محراب دل حافظ نیست
طاعت غیر تو در مذهب ما نتوان کرد
